شجره طیبه صالحین اردلان

حلقه های صالحین

شجره طیبه صالحین اردلان

حلقه های صالحین

می گن : یه کسی داشت می رفت و زن و دخترش

از لحاظ حجاب راحت بودن .

یهو دید که یه کسی داره میاد که زنش با چادر هست .

اون مرد برگشت گفت :

چرا زن و دخترت رو توی اون پارچه ها پیچیدی ؟


ببین زن و بچه من چقد راحت هستن

اون مرد هم جواب داد :

برای وسایل عمومی که چادر نمی دوزن .


اما برای چیز هایی که خصوصی هست پوشش می ذارن .


تازه ! برای چیز های خصوصی که ارزش داشته باشن پوشش می ذارن .

مثلا برا ژیان که چادر نمی ذارن .



 البته اینم بگم

که یه موقع به کسی برنخوره من منظوری نداشتم...... حقیقته دیگه شاید یه کم تلخ باشه.

خوب نکنین این کارهارو.

خیلی از شما ها که خانوماتون آرایش کرده می رن بیرون.

توجه کردین اگه کسی چپ چپ به خانومتون نگاه کنه چه کارهایی که نمی کنین.

اما اگه خودتون به خانوم کس دیگه یا خواهر یه کی دیگه چپ چپ نگاه کنین توقع دارین کسی

چیزی نگه.

آقای محترم اگه خانومتون با اون سر و وضع بره بیرون و اون پسرای تیریپ خفن رو ببینه و به شما که مرد خونه هستی توجهی نکنه چی کار می کنی ؟

خانوم محترم همچنین شما

اگه همسرتون رفت بیرون از خونه خانوم هایی که سر و وضع و تیریپ خفن دارن و دید اومد

خونه و به شمایی که لباسای خوبت رو پوشیدی و کلی هم آرایش کردی توجهی نکرد ، چی کار می کنی؟

البته اگه شما با سرو وضع مناسب برین بیرون ( یعنی ارزش خودتون رو بدونین ) هیچ وقت چنین اتفاقایی نمی افته!!!!!1

باور کنین.........


این همه حرف زدم که اینو بگم:

چادر یعنی ارزش........حجاب و عفاف هم یعنی شایستگی!!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۲۷
شهرام علیمحمدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۴۵
شهرام علیمحمدی

راه پیمایی 22بهمن روستای اردلان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۲۰
شهرام علیمحمدی

طلبه جوان و دختر فراری!!!

داستان واقعی طلبه جوان و دختر فراری !!!

داستان واقعی طلبه جوان و دختر فراری و جریان شبی که دختر در اتاق طلبه جوان بود!


 

شب هنگام محمد باقر – طلبه جوان – در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید. دختر پرسید: شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌ای از اتاق خوابید.

  صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند. شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ….

محمد باقر گفت : شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟

 محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و … علت را پرسید. طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود. هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره ازسر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.

 

شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۲ ، ۱۰:۰۵
شهرام علیمحمدی



توصیه های امام خمینی (ره) برای جوانان

1- نمازهای یومیه را در پنج وعده بخوانید و نماز شب را حتما بپای دارید.

٢- اوقات خواب خود را کم کنید و بیشتر قرآن بخوانید (بویژه سورۀ مزّمّل).

٣- راس ساعت مقرر که بیدار می شوید ، دیگر نخوابید.

۴- روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه بگیرید.

۵- کم خوری را پیشه کنید ( خود را به خوردن شیر ، خرما و حلوا عادت بدهید ).

۶- در مجالس و میهمانیهای باشکوه که فقرا به آن راه ندارند شرکت نکنید و خود نیز چنین مجالسی نداشته باشید .

٧- برای عهد و پیمان اهمیت فوق العاده قائل باشید .

٨- به تهیدستان انفاق کنید.

٩- از مواضع تهمت دوری کنید.

١٠- دل به دنیا نبندید و آن را بر دستور خدا ترجیح ندهید.

١١- لباس ساده بپوشید و از پوشیدن لباس رنگی خودداری کنید.

١٢- از نظر مادّی به پایینتر از خود و از نظر معنوی به اولیاء الله بنگرید.

١٣- کار نیک خود را فراموش کنید و گناهان گذشتۀ خود را به یاد بیاورید.

١۴- زیاد صحبت نکنید و دعاها را زیاد بخوانید ( بخصوص دعای روز سه شنبه را ).

١۵- اول هر ماه ، خرج یک روز خود را صدقه بدهید .

١۶- دانشهای فنی (بویژه رانندگی ،  مکانیک و رادیو تلویزیون) را فرا بگیرید .

١٧ - به ورزش بخصوص کوهنوردی و شنا اهمیت بدهید.

١٨ - از اخبار روز مسلمین و جهان با خبر شوید ( هر روز حداقل یک بار اخبار کامل را بشنوید).

١٩- بیشتر مطالعه کنید.


پی نوشت1:سلام دوستان عزیز، موارد بالا برنامه ای است که امام خمینی برای جوانان اول انقلاب تعیین نمود تابراساس آن به تقوا و تزکیه نفس برسند ودر عین حال به امورات دنیایی خود نیز بپردازند .برنامه ای که در زمان خود بسیار اثر گذار بود و جوانان بسیاری با پیروی از این دستورات به اوج بندگی پروردگار نائل شدندو به فیض شهادت رسیدند .


پی نوشت 2:به نظر من ما نیز در این زمان احتیاج به چنین برنامه هایی داریم اول به خودم و بعد به دوستانم میگم بیاین ما نیز از این برنامه پیروی کنیم البته به نظرم باید بندهای دیگه ای  به متن بالا اضافه بشه

به نظر شما اگه امام خمینی هم اکنون زنده بود برای جوانان این نسل چه برنامه ای می گذاشت و یا چه موارد دیگری را به متن بالا اضافه می کرد...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۲ ، ۱۶:۳۳
شهرام علیمحمدی


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۲ ، ۱۰:۳۱
شهرام علیمحمدی

آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید، شیطان دچار سردرد شدید میشود ! و باز کردن قرآن ،  باعث سرگیجه شیطان وزمین خوردنش میشود !!  و با شروع در خواندن قرآن ، شیطان به حالت غش فرو میرود!!! و عمل به قرآن باعث در اغما رفتنش میشود؟؟؟؟ .. و  آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید دوباره به این پیام را به دیگران ارسال کنید ، شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟؟؟؟؟؟؟


امام صادق (ع) میفرماید
کسی که قران بخواند  به تدریج قران با گوشت وخونش مخلوط شده وبافرشتگان همنشین میشود

نویسنده پست: محمد علیمحمدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۲ ، ۱۱:۲۳
شهرام علیمحمدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۲ ، ۱۲:۳۲
شهرام علیمحمدی

بسم الله الرحمن الرحیم

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع خدا رسیدند؛

آرایشگر گفت: “من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد!!
مشتری پرسید: چرا؟
آرایشگر گفت: کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی‌توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.

مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمی‌خواست جروبحث کند.

آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..

مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می‌زنی؟ من این‌جا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی‌شد.”

آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی‌کنند.”
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۲ ، ۱۰:۳۸
شهرام علیمحمدی
شجره طیبه صالحین روستای اردلان